سینما؛ پاشنهآشیل فرهنگ و هویت ملی / توسعه چشمگیر زیرساختها و تولیدات سینمایی نسبت به قبلاز پیروزی انقلاب اسلامی
بر اساس تقویم ملی، روز ۲۱ شهریور، «سالروز سینما» در کشورمان است و اهالی هنر از این فرصت برای بازخواست مطالبات خود از دولتها استفاده میکنند، با اینحال بسیاری از مردم شریف ایران اسلامی نیز در این روز از کارگردانان و تهیهکنندگان تقاضا دارند که نسبت به حذف ابتذال و هجویات در فیلمهای سینمایی تلاش کنند. گرچه جمهوری اسلامی ایران از لحاظ زیرساخت تولید محتوا و دسترسی به بهروزترین امکانات ساخت فیلم، به جایگاه خوبی رسیده و قابل مقایسه با پیش از انقلاب اسلامی نیست، اما لازم است که برای جذب مخاطب از قربانی کردن هویت ایرانی و اسلامی خود بپرهیزیم.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(شبکه)، نامگذاری روزی در سال به نام سینما اهمیت فراوانی برای اهالی هنر دارد. بعد از اینکه در اولین جشن خانه سینما در تیرماه ۱۳۷۶، «ابوالحسن داوودی» کارگردان و فیلمنامهنویس به ضرورت نامگذاری روزی در تقویم به نام «روز سینما» تاکید کرد، اولین جرقههای تحقق این مهم به صبر چندین ساله هنرمندان پیوند خورد.
تاکید داوودی بر پاسداشت ورود صنعت سینما به ایران و ارج نهادن به فعالان این حوزه، همزمان با برگزاری جشن خانه سینما بود؛ اما پیشنهاد وی سه سال بعد عملیاتی شد و در چهارمین جشن خانه سینما در سال ۱۳۷۹، ۲۱ شهریور را به نام روز سینما نامگذاری کردند. بر همین مبنا، یک قرن بعد از ورود دستگاه سینماتوگراف، به همت و تقاضای جمعی از هنرمندان، نامگذاری روزی در تقویم به عنوان روز سینما مطرح شد که از قضا مدتی بعد از اجرا عملاً نام روز سینما از تقویم حذف شد.
در پاسخ به انتقادها، شورای فرهنگ عمومی اعلام کرد که به دلیل شلوغی تقویم، این رویداد را وارد فهرست ضمائم کرده است. مصاحبههای مسئولان سینمایی در آن مقطع تاریخی نیز با انتقاد هنرمندان مواجه شد و عملا از سال ۹۱ تا ۹۳، تقویمهای منتشره در کشور هیچ اشارهای به نام روز سینما نکردند. مجدداً بعد از انتقادهای گسترده از سال ۹۳ بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بار دیگر روز سینما وارد تقویم رسمی کشور شد.
تاریخچه ورود سینما به ایران
در سال ۱۲۷۹ شمسی که مظفرالدینشاه قاجار در فروردین ماه سفر خود را از تهران به قصد اروپا آغاز کرد، پس از وارد شدن به پاریس با مقوله سینما آشنا شد. در سفرنامهای که در خصوص رویدادهای سفر مظفرالدین شاه نوشته شده، چنین آمده است: «شاه روز یکشنبه هفدهم تیر ۱۲۷۹ به اتفاق میرزا ابراهیمخان عکاسباشی به تماشای دستگاه سینموفتوگراف(سینماتوگراف) و لانترن ماژیک رفته است.»
این رویداد زمانی بود که مدت ۵ سال از متداول شدن اختراع سینماتوگراف توسط برادران لومیر در پاریس میگذشت. مظفرالدین شاه که از این تجربه خوشحال شده بود، بار دیگر برای دیدن تصاویر متحرک به سینما رفت. در تاریخ سهشنبه بیستوسوم مرداد ماه سال ۱۲۷۹ شمسی که در حدود یکماه از نخستین تجربه مظفرالدین شاه در سینما سپری میشد، او به مراسمی از جشن روز عید گل در شهر اوستاند واقع در ساحل دریای بلژیک دعوت شد. در این مراسم میرزا ابراهیمخان عکاسباشی با سینما توگراف شروع به عکاسی از شاه کرد.
با شرح این رویداد، عامل و متولی وارد شدن اولین دوربین فیلمبرداری و به نمایش درآمدن فیلم در ایران، مظفرالدین شاه قاجار بوده که در طی آن میرزا ابراهیمخان عکاسباشی به عنوان نخستین فیلمبردار ایرانی شناخته شد.
نخستین مدرسه سینمایی و فیلمبرداری در ایران
هنگامی که اوانس اوگانیانس به عنوان یک مهاجر ارمنی روس، تحصیلات خود را در رشته سینما به پایان رساند، وارد ایران شد. اوگانیانس پس از آمدن به ایران، ایدهی ساخت یک مدرسه سینمایی و تولید فیلم در ایران را داشت که به تدریج آن را اجرا کرد.
زمانی که مدرسه سینما تاسیس شد، در پی فراخوانی که جهت جذب محصّلان به این مدرسه انجام شده بود، متقاضی جهت ثبتنام در آن وجود نداشت، ولی در مراحل بعد که این اعلانها مجدداً انجام شد، در حدود ۳۰۰ نفر در آن ثبتنام کرده و در تاریخ ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۰۹ این مدرسه بازگشایی شد. اما تنها ۱۲ نفر توانستند بهطور کامل دورههای آموزشی این مدرسه را به پایان رسانده، فارغالتحصیل شوند.
برای جذب متقاضی در مدرسه سینما، تصمیم گرفتند فراخوانها را در روزنامهها و جراید منتشر کنند. در دومین دوره از این مدرسه، دروس متعددی همچون فیلمبرداری، بازیگری، ورزش، موسیقی، رقص، ژیمناستیک، تاریخ لباس و غیره به دانشآموختگان تدریس میشد.
در ادامه اوگانیانس موفق نشد سومین دوره آموزشی را در مدرسه سینما به انجام رساند. او در سال ۱۳۱۷ عازم هند شد، ولی در آنجا با برخی مسائل سیاسی مواجه شد. “اوگانیانس” پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم باز هم به ایران بازگشت و پس از قبول مذهب اسلام، اسم خود را به “رضا مژده” تغییر داد. او در ادامه، تلاشهای بسیاری کرد تا بتواند فعالیتهایی را در زمینه سینما داشته باشد اما تا حدودی موفق نشد.
به وضوح میتوان گفت، یکی از علل عدم موفقیت و جذب مخاطب صنعت سینما در دوران پهلوی، شکاف بزرگ فرهنگی جامعه مسلمان کشورمان با صحنههای مبتذل سینما بود که موجب تضعیف این صنعت و عدم حمایت مردمی آن در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شده بود، با اینحال تجهیزات پیشرفته سینما آن زمان برای ترویج فرهنگ غربی وارد کشورمان شده بود و مورد استقابل جدی ملت ایران قرار نگرفت.
اولین فیلم سینمایی ایرانی به نام «دختر لُر»
«عبدالحسین سپنتا» متولد ۱۲۸۶ تهران بود. وی در مدرسه زرتشتیان تهران و کالج آمریکایی تحصیل کرد و علاقه زیادی به تاریخ و ادبیات ایران باستان داشت. سپنتا سفرهایی به هند داشت و آثاری را منتشر کرد. در سال ۱۳۰۷ شمسی اولین روزنامهاش را با نام “دورنمای ایران” منتشر کرد. وی پس از بازگشت به ایران، مجدداً به هند رفت.
آشنایی وی با سینما بهطور تصادفی و از طریق “اردشیر ایرانی” صورت گرفت. پس از مطالعه در این زمینه بهصورت تئوری، سناریو با نظر فنی اردشیر ایرانی نوشته شد. مشکل اساسی این دو در تهیه فیلم، انتخاب بازیگران بود که میبایست با زبان فارسی آشنایی میداشتند. پس از جستوجوی بسیار، سرانجام همسر یکی از کارمندان استودیو به نام “روحانگیر” جهت ایفای نقش “دختر لُر” برگزیده شد. نقشهای بعدی را “هادی شیرازی” و “سهراب پوری” ایفا میکردند و نقشهای فرعی را خود سپنتا با تغییر صدا و لحن، صحبت میکرد.
پس از هفتماه کار مداوم، نخستین فیلم ایرانی ناطق موجودیت یافت. از این فیلم بعدها به نام “جعفر و گلنار” یاد میشد. نقش اساسی در تهیه این فیلم، به سپنتا تعلق داشت، گرچه ساخته اردشیر ایرانی ذکر شد ولی در واقع کارگردانی هنری با سپنتا و کارگردانی فنی با اردشیر ایرانی بود. فیلم دختر لُر در آنلاین ۱۳۱۲ آماده نمایش شد و در ۳۰ آبان ۱۳۱۲ نمایش فیلم در “سینما مایاک” در خیابان لالهزار آغاز شد و با استقبال بیسابقهای روبهرو شد و پس از ۳۷ روز نمایش، موفقیت بینظیری کسب کرد.
سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از آنکه انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید، به نظر میآمد حکومت اسلامی و مذهبی، هیچ وفاق و سازشی با موضوع سینما نداشته باشد و در این کشور سینما از زندگی فرهنگی این دیار رخت بربندد، ولی با سخنرانی پربار بنیانگذار و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، این ابهامات از میان رفته و فیلم “گاو” به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد. امام خمینی(ره) فیلم مذکور را به تایید رسانده و با مطرح کردن ساختار سالم سینما، اندیشههای تازهای را در خصوص چشمانداز سینمای ایران موجب شد. هرچند بسیاری از مخالفان، داشتن سینمای سالم اسلامی را موضوعی غیرممکن میپنداشتند. با اینحال مقام معظم رهبری در میانه دهه ۸۰ با مضمون اینکه «کلید پیشرفت کشور دست سینماگران است» مجددا به اهمیت فرهنگی این صنعت تاکید کردند.
در ادامه و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وزارت فرهنگ و هنر و وزارت علوم در یکدیگر ترکیب و ادغام شدند. در اولین روزی که سینماها بازگشایی شد، ساختههای متعددی از فعالیتهای انقلابی و استعماری در کشور نمایش داده شد. حتی دفتر شرکتهای فیلمسازی خارجی در روزهای نخستین سال ۱۳۵۸ تعطیل شد. در نشست مشترکی که در تاریخ تیرماه سال ۱۳۵۸ میان تهیهکنندگان، واردکنندگان، سینماداران و هنرمندان تشکیل شد، مقرر شد از وارد شدن هر نوع فیلم خارجی به کشور اجتناب شود.
سینمای پس از انقلاب ایران با کنار زدن موج فیلمفارسیهای دوران پیش از خود، به جریانسازی فرهنگی در کشور و منطقه مبدل شد. بعد از انقلاب اسلامی و طی سالهای ١٣۵٧ تا ١٣۶٢ به دلیل نبودن ضوابط تدوینشدهی فیلمسازی، سینمای ایران پس از انقلاب به یک پوستاندازی فرهنگی رسید. عمده تلاش پس از انقلاب برای آن بود که مخاطب بتواند طعم خوش فیلمهای سالم را بچشد.
فیلمهای سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۳
در این فاصله ۶۳۱ فیلم ساخته شده است که بهطور متوسط، سهم هر سال ۲۸ فیلم میشود. طبیعی است که با این تعداد کم تولید فیلم در آن سالها، مخاطب توانایی آنچنان و آزادی عمل برای قدرت انتخاب نداشت که تمام این کاستیها به کم بودن تولید البته به دلیل شرایط خاص کشور در آن سالها برمیگشت؛ بهویژه اینکه از این شش سال، دستکم دو سال اولیه (سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸) که در مجموع ۴۹ فیلم را شامل میشد، باید از آثاری دانست که هنوز مخاطب خود را نمیشناختند.
برای نمونه فیلمهایی مانند «حکم تیر»، «به دادم برس رفیق»، «روزهای بیخبری»، «نفسگیر»، «لبهی تیغ»، «تکیه بر باد» و چند فیلم دیگر، در شرایطی در سال ۱۳۵۸ اکران شدند که گویی سازندگانشان هنوز هیچ بویی از اتفاقات جاری کشورمان نبرده بودند. ضمن اینکه در کنار این فیلمها، آثاری چون «ساخت ایران» و «سایههای بلند باد» در کنار مستندهای خوبی مانند «لیلهالقدر»، «حماسه قرآن» و «تپش تاریخ» نیز ساخته شدند، که در واقع از زمره آثاری بودند که به هر حال مخاطب جدید سینمای ایران را شناختهاند.
دهه ۶۰؛ سینمای جنگ و کودک
اوایل دهه ۶۰ که جنگ در سالهای آغازین خود بود و روحیه جنگاوری و سلحشوری در جامعه موج میزد، فیلمهایی با پسزمینههای مرتبط با جنگ، جزو پرفروشترین فیلمها هم بودند. البته این دهه فیلمهای مهمی از سینمای ایران هم اکران شد. «مادر» علی حاتمی، «مرگ یزدگرد» و «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی، «دونده» امیر نادری، «اجارهنشینها و هامون» از داریوش مهرجویی و «خانه دوست کجاست؟» عباس کیارستمی جزو این فیلمها هستند. البته این دهه شامل برخی از مهمترین فیلمهای سینمای کودک هم میشود. فیلمهایی نظیر «شهر موشها»، «گلنار»، «سفرجادویی» و «دزد عروسکها».
در سالهای اول این دهه، «جشنواره فیلم فجر» برگزیدهای نداشت. اما اولین «جایزه سیمرغ» بهترین فیلم جشنواره فجر در سال ۶۳ به فیلم «مترسک» اهدا شد، فیلمی ساخته «حسن محمدزاده» که با وجود اینکه اولین سیمرغ بهترین فیلم جشنواره را از آن خود کرد، اما دیگر هیچگاه موفق به فیلمسازی نشد. مضمون اولین فیلم برگزیده جشنواره در سال ۶۳، در قالب ژانر خانوادگی و درباره رابطه یک نوجوان با نامادریاش بود.
فیلمهای پرفروش دهه ۶۰
در نخستین سال این دهه «برزخیها» با حضور تعدادی از بازیگران سینمای قبل از انقلاب با موضوعی درباره یک جنگ نامشخص، پرفروشترین فیلم سال شد و جنجالی پردامنه را در جامعه ایجاد کرد. بعد از آن هم باز این آثار مرتبط با جنگ بودند که صدرنشین جدول فروش بودند.
در این میان چند فیلم حادثهای با مضامینی درباره اتفاقات قبل از انقلاب و مبارزه با مفاسد رژیم پهلوی به فروشهای بالایی دست یافتند. فیلمهایی مانند «سناتور» مهدی صباغزاده در سال ۶۲ و فیلم «بالاش» اکبر صادقی، ساموئل خاچیکیان در سال ۶۳ از جملهی این فیلمها بودند.
سال ۶۴ نقطهی عطفی در سینمای ایران بود. در این سال «عقابها» ساخته ساموئل خاچیکیان بیسابقهترین فروش را در تاریخ سینمای ایران رقم زد بهطوریکه بنا بر یک آمار غیررسمی، نزدیک به نیمی از مردم تهران به تماشای آن رفتند و تنها در اولین اکران رسمیاش به مدت ۹ هفته ۱۵ میلیون تومان در تهران فروش کرد و تا سالها به عنوان فیلم پرفروش در سینماهای شهرستانها و سینماهای خارج از گروه تهران، اکران میشد.
در همین سال ۶۴ ملودرام «گلهای داودی» رسول صدرعاملی و فیلم خاطرهانگیز «شهر موشها» هم به فروشهای بالایی رسیدند تا در کنار فیلم حادثهای «تاراج» ایرج قادری سال خاطرهانگیزی در زمینه استقبال مخاطبان را رقم زنند. هرچند سیاستهای مدیران سینمایی که در پی تغییر سطح سلیقه مخاطبان بودند، این استقبالها را برنمیتافتند و سازندگان فیلمهای “عقابها” و “تاراج” بهواسطهی همین فروشهای بالا تا سالها ممنوعالفعالیت شدند. از نیمه دوم دهه ۶۰ با تصمیم مدیران سینمایی در راستای جهتدهی به ذائقه مخاطبان، سینمای حادثهای در حاشیه قرار گرفت و فیلمهای طنزآمیز یا مرتبط با کودکان در مرکز توجه قرار گرفتند.
«اجارهنشینها» داریوش مهرجویی، «مأموریت» حسین زندباف و «خواستگار» مهدی فخیمزاده از جمله پرفروشترین فیلمهای کمدی نیمه دوم دهه ۶۰ بودند. از سوی دیگر سالهای پایانی دهه ۶۰ را باید متعلق به فیلمهای مربوط به کودکان دانست که در آن سالها در اوج خود بودند. فیلمهایی مانند «گلنار» کامبوزیا پرتوی و «دزد عروسکها» محمدرضا هنرمند از جملهی این فیلمها بودند که آخری در سال ۶۹ با فروش ۲۴ میلیونی رکورد جدیدی در سینمای ایران به جا گذاشت.
در سال ۱۳۶۲، «بنیاد سینمایی فارابی» به عنوان سازمانی غیردولتی و غیرانتفاعی و تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تأسیس شد تا به عنوان یکی از بازوهای اجرایی، سیاستها و جهتگیریهای فرهنگی – هنری امور سینمایی کشور را اداره کند. در ابتدای سال ۱۳۶۲ فعالیت ویدئوکلوپها از جانب خاتمی ممنوع اعلام شد و در همین سال ورود فیلم خارجی توسط بخش خصوصی منع شد. عوارض دریافتی شهرداریها از فروش فیلمهای ایرانی کاهش یافت و فرصت برای فروپاشی ساختار قدیمی سینما در ایران فراهم آمد. در این دوره نیروهای تازهای به درون سینما آمدند که در آینده نقش تعیینکنندهای را بر عهده گرفتند.
از سال ۱۳۶۳ فیلمهای جنگی بهطور مشخص روی موضوع جنگ عراق علیه ایران تمرکز یافتند و مراکزی چون «بنیاد سینمایی فارابی»، «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی»، «مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمهحرفهای»، «واحد جنگ شبکههای سیما» و «بنیاد مستضعفان»، فیلم جنگی تولید کردند.
سینمای دهه ۷۰؛ بازگشت نامحسوس به دوران ابتذال
در ابتدای دهه هفتاد یارانه تولید فیلم با تصمیم دولت حذف شد. همچنین در پی آزادسازی ویدئو توسط مؤسسه رسانههای تصویری به عنوان سازماندهنده فعالیتهای قانونی، شبکه ویدئویی کشور مورد بهرهبرداری قرار گرفت. از آغاز دهه ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۷۶ ظاهراً کمکهای دولتی حذف شده است و سینماگران برای جلب مخاطب باید تلاش بیشتری انجام دهند تا به خودکفایی اقتصادی دست یابند. در این دوران، ستارهسالاری دوباره شکل میگیرد.
«پیشنویس قانون سینما» در سال ۱۳۷۹ ارائه شد که در آن، دادگاه صالحه برای رسیدگی به خطاهای سینمایی پیشبینی شده است. همچنین استراتژی سینمای ایران در «برنامه پنجساله سوم توسعه» انتشار یافت. ویژگی و مشخصهی این دوره که به سینمای بعد از دوم خرداد مشهور است، بحث سنت و مدرنیته است. هدف اصلی سیاستگذاران در این دوره، ارتقای کیفی سینمای ایران است و بهتدریج گروههای تازهای از فیلمسازان امکان فعالیت یافتند. با اهدای جایزه به فیلمهای خانوادگی «گلهای داوودی» (رسول صدرعاملی، ۱۳۶۳) و «مترسک» (حسن محمدزاده، ۱۳۶۳)، ساخت ملودرامهای خانوادگی فراگیر شد. فیلم «عروس» (بهروز افخمی، ۱۳۶۸) پدیده سال ۱۳۷۰ است که رکورد فروش فیلمهای تاریخ سینمای ایران را شکست.
فیلم سینمایی عروس به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۱۳۷۰ هجری شمسی، اولین فیلمی بود که نسبت به خط قرمزهای دهه شصت، تابوشکنی کرد و به اینترتیب در این فیلم سینمایی برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد تصویرسازی ویژه از عروس و جشن عروسی در خیابانهای شهر در ایام جنگ تحمیلی بودیم، به نحوی که گفتوگوهای عاشقانهی زن و شوهر و به حاشیه راندن دفاع مقدس در زندگی اجتماعی مردم و حضور پُررنگ موسیقی و صدای ضبط در جایجای فیلم، روندی از مدرنیته را برای جامعهی تازه از جنگ برگشتهی ایرانی، به تصویر کشید.
در ادامه، فیلم سینمایی «تحفه هند» به کارگردانی محمدرضا زهتابی در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی، اولین فیلمی بعد از انقلاب است که پای رقص را دوباره به سینمای ایران باز کرد. فیلمی که در فضای ملتهب آن روزهای کشور، موجب حملهی دوباره بعضی از مردم به سالنهای سینما شد. واکنش اینباره مردم شبیه قبل از انقلاب نبود که سالها با سینما مدارا کنند و بعد او را مبتذل بشمارند. مردم انقلابی ایران اینبار هشیارتر نسبت به سینمایی که هدف تابوشکنی دارد، واکنش سریع نشان دادند. فیلم اکران محدودی داشت ولی بعدها بارها از رسانه ملی با وجود تمامی خط قرمزهای سفت و سخت، پخش شد.
همچنین «فیلم سینمایی هنرپیشه» به کارگردانی محسن مخملباف نیز در همان سال ۱۳۷۳ هجری شمسی، برای اولینبار موفق شد تا تابوی حجاب را بشکند و زنان فیلم را با حجابی غیرمعمول نسبت به وضع جامعه به نمایش درآورد.
علاوهبر آن، پیش از فیلم سینمایی «شوکران»، موضوع ازدواج موقت و خیانت، به این صراحت در سینماها مطرح نشده بود و این اثر سینمایی علاوهبر مورد اعتراض قرار گرفتن از طرف گروههای موسوم به فشار نظیر حزبالله، از سوی جامعه پرستاران کشور نیز مورد هجمه و شکایت قرار گرفت و در واقع فیلم سینمایی شوکران را میبایست اولین خطشکن صنفی در تاریخ سینمای ایران به شمار آورد. البته علیرغم همه اعتراضات و شکایتهای صورتگرفته در سال ۱۳۷۹ هجری شمسی، فیلم سینمایی شوکران با حمایتهای ویژهی متولیان فرهنگی و سینمایی کشور، به اکران درآمد و علاوهبر اینکه در سطح گیشه، عنوان پُرفروشترین فیلم سال را از آن خود ساخت؛ از سوی منتقدان سینمای ایران نیز به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران انتخاب و مورد تشویق ویژه قرار گرفت و اینگونه بود که موضوع خیانت به عنوان موضوعی فراگیر و پُرطرفدار برای سینمای اجتماعی ایران مبدل شد.
در این دوره فیلمهایی نیز ساخته شدند که به جشنوارههای جهانی راه یافتند و مخاطبان خود را در آنسوی مرزها پیدا کردند که اغلب جوایزی را نیز برای سینمای ایران به دست آوردند؛ از جمله «زیر درختان زیتون» و «طعم گیلاس» از عباس کیارستمی، «گبّه» و «سلام سینما» از محسن مخملباف، «بادکنک سفید» از جعفر پناهی و «بچههای آسمان» از مجید مجیدی، در واقع نوعی توجه به فیلمهای جشنوارهای و سرمشق گرفتن از الگوهای موفق آن در این دوره کاملاً نمایان است.
سینمای دهه ۸۰؛ ترویج سبک زندگی غربی
فیلم سینمایی «شام آخر» محصول سال ۱۳۸۰ هجری شمسی بود و کارگردان اثر بهصورتی ویژه توانست تابوشکنی مهمی را در سطح رسانهای جامعه ایران در پس از انقلاب اسلامی رقم زند و در عین حال با وارد کردن طیفی جدید از سوپراستارها که بهواسطهی ظاهر زیبای خود میتوانستند مردم را به سینماها بکشانند، موفق شد تا صنعت سینمای پس از انقلاب را به مسیر پیشتر تجربه شدهی فیلم فارسی سوق داده و در اقدامی کمنظیر نخستین طیف از ایشان، به جلوداری محمدرضا گلزار را در ابتدای دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی بر پردهی نقرهای سینماهای کشور جای دهد.
همچنین فیلم سینمایی «شارلاتان» به وضوح نشان داد که چگونه کارگردان یک اثر سینمایی میتواند همواره در تصویرسازیها، خود را مقید به رعایت قواعد سینمایی و خواست تهیهکنندهای همچون حسین فرحبخش نماید و در عین حال یکی از پرفروشترین فیلمهای عصر و دوران خود را روانه گیشه سازد؛ اثری که در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی تولید و به عنوان یک کمدی فانتزی، تلفیقی از اکشن و موزیکال بوده و برای اولینبار در پس از پیروزی انقلاب و در یک فیلم سینمایی بزرگسال، شخصیتهای مرد و زن اثر را با لباسهای عجیب و غریب به تصویر میکشید.
فیلم سینمایی «مکس» به کارگردانی سامان مقدم برای نخستینبار و بهصورتی مستقیم اقدام به طرح مسئله خوانندههای زیرزمینی کرد و به موضوع موسیقی و کُنسرت در یک اثر سینمایی پرداخت و در کنار این تابوشکنی، ترسیم روابط آزاد بین دختر و پسر هم صریحتر از تمامی آثار پیش از آن، مورد اشاره و بازتعریف این اثر سینمایی قرار گرفت.
فیلم سینمایی «نقاب» دومین ساختهی سینمایی کاظم راستگفتار بود که بخش اعظمی از فیلمبرداری آن در امارات متحده عربی و در شهر دوبی سپری شد و با بهرهمندی از نویسندگی پیمان قاسمخانی به موضوع فریب دختران و اخاذی از آنها میپرداخت که حتی در موعد ارائه اولیه آن در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی نیز با ایرادات و اشکالات فراوان شورای اکران وزارت ارشاد وقت، همراه شد و سرانجام در سال ۱۳۸۶ هجری شمسی و با سادهاندیشی مسئولان وقت فرهنگی و بهظاهر اصولگرا، به عرصهی اکران عمومی رسید و به نوعی ویژه آغازگر اکران تولیدات دوتابعیتی و ترسیم بدون محدودیت روابط زن و مرد و همچنین رقاصی و مُطربی در صنعت سینمای کشور شد.
سینمای دهه ۹۰؛ کمدی مبتذل
بیشاز یکدهه است که فیلمهای کمدی صدر جدول فروش سالیانه اکران سینمای ایران را در اختیار گرفتهاند. موج بنیانافکن فیلمهای کمدی از اواخر دهه هفتاد، پس از موج فیلمهای عاشقانهی به اصطلاح «دختر پسری» فراگیر شد و ساختار لرزان سینمای ایران را بیرحمانه مورد تاخت و تاز قرار داد.
غالبترین ژانر و مضمون در دهه ۹۰ سینمای ایران، فیلمهای موسوم به کمدی مبتذل است. فیلمهای اصطلاحاً کمدی سالهای اخیر سینمای ایران، فرق چندانی باهم ندارند و دستور ساختشان یکسان است. استفادهی مفرط از شوخیهای غیراخلاقی و بهکارگیری بیشاز حد اشارات جنسی، استعمال پررنگ الفاظ رکیک، ضعف شدید ساختار و محتوا، انتخاب نامهای پیش پا افتاده یا استفاده از اسامی شهرهای خارجی(تگزاس، لسآنجلس، میامی، خانم یایا، وای آمپول و غیره) از ویژگیهای فیلمهای این دهه تاکنون است.
توسعه سینمای جمهوری اسلامی نسبت به قبل از پیروزی انقلاب
علیرغم انتقادات محتوایی فوق، میتوان به دستاوردهای موفق مدیریتی جمهوری اسلامی نسبت به قبل از پیروزی انقلاب در حوزه سینما هم اشاره کرد. سینمای ایران در همه سالهای پیش از انقلاب فقط ۱۱۰۷ فیلم تولید کرد اما میزان تولیدات در سینمای پس از انقلاب رشد چشمگیری داشت و از سال ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۱ در مجموع ۲۸۳۴ عنوان فیلم تولید کرد؛ یعنی بیش از ۲/۵ برابر سینمای پیشاز انقلاب. ضمن اینکه این افزایش تولید، به شکل واضحی و در مقام مقایسه با پیشرفت قابلتوجه در کیفیت ساختاری و مضمونی و تنوع ژانری آثار هم در ارتباط است.
البته میزان تولید در هر دوره و در سالهای مختلف به دلایل گوناگون، فراز و نشیبهایی هم داشت اما در سینمای پساز انقلاب بود که تعداد تولیدات سالانه از مرز ۱۰۰ فیلم عبور کرد و تقریبا به عدد میانگین تولید در سینمای ایران تبدیل شد. در اینمیان سال ۱۳۹۵ با تولید ۱۳۳ فیلم در صدر قرار داد. در سینمای پیش از انقلاب هم سال ۱۳۵۱ با تولید ۸۸ فیلم رتبه اول را در اختیار داشت.
یکیاز دلایل مهم افزایش تولید، به نهادهای متولی سیاستگذاری و تولید فیلم در کشور برمیگردد که از شش نهاد در سالهای پیش از انقلاب به ۱۲ نهاد متشکل از ۲۶ زیرمجموعه در سالهای پس از پیروزی انقلاب رسید. همچنین این میزان از تولید و فعالیت، نیاز به تشکیلات و امور صنفی را هم افزایش داد و سه تشکل و صنف سینمایی قبل از انقلاب در سالهای پس از پیروزی انقلاب به ۳۰ صنف رسید.
توسعه زیرساخت و سالنهای سینما
استانداردهای جهانی میگوید، باید بهازای هر ۱۰ هزار نفر یک سالن سینما وجود داشته باشد اما در ایران تا میانههای دهه ۹۰ بهازای هر ۳۰۳ هزار نفر، یک سالن سینما وجود داشت و در این چند سال اخیر، با بهبود زیرساخت و افزایش سینماسازی و پردیسسازی، بهازای هر ۶۰ هزار نفر یک سالن سینما وجود دارد. با اینحال ۲۳۰ شهر کشور فاقد سینما هستند که نیاز به فعالیت پررنگتر نهادهای متولی دارد.
بهرغم این نقدها، سینمای ایران در حوزه زیرساخت و سالنسازی هم حال و روز خوبی نسبت به سینمای پیش از انقلاب دارد. البته نباید از تعداد بالای سالنهای سینما در سالهای قبل از انقلاب گذشت و ۴۳۷ سالن سینما تا حدودی جوابگوی جمعیت سینماروی آن زمان بود و اکران فیلمهای پرزرق و برق فیلمفارسیها و فیلمهای سینمای جهان، با اقبال مخاطبان و پُرشدن سالنهای سینما هم مواجه میشد اما، همان روند انحطاط فیلمفارسی از میانههای دهه ۵۰ باعث قهر تماشاگران با سینما و افت فروش و تعطیلی سالنهای سینما همراه و باعث شد تنها حدود ۱۰۰ سالن سینما به پیروزی انقلاب برسند. طبق آمار، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون تعداد سینماهای کشور به ۵۰۰ سالن رسیده که رشد ۵ برابری را نسبت به دوران گذشته نشان میدهد.
افزایش برگزاری جشنوارههای معتبر و بینالمللی
سینمای پیش از انقلاب از میان ۹ جشنوارهای که برگزار میکرد، تنها دو فستیوال معتبر و اسم و رسمدار داشت؛ در «جشنواره جهانی فیلم تهران» که فیلمهای برگزیدهی ایران در کنار آثاری از دیگر کشورها به رقابت میپرداختند و «جشنواره فیلم سپاس» که از فیلمهای برتر ایرانی در هر سال تجلیل میکرد. بجز ایندو، باید به «جشنواره بینالمللی فیلم رشد» به عنوان قدیمیترین جشنواره فیلم ایران اشاره کرد که بر فیلمهای علمی، آموزشی و تربیتی تمرکز داشت و هنوز هم فعال است.
با اینحال جشنوارههای پس از انقلاب با کمیت و کیفیت بهتری برگزار شده است، «جشنواره فیلم فجر» که تا امروز ۴۲ دورهی آن برگزار شده، مهمترین رویداد سینمایی ایران است و اگرچه در چند سال اخیر از ذات و ماهیت فجری و انقلابی خود فاصله گرفته، اما هنوز نسبتی اساسی با سینمای انقلاب دارد. «جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان»، «جشنواره سینماحقیقت» (مسابقه فیلمهای مستند)، «جشنواره فیلم مقاومت»، «جشنواره مردمی فیلم عمار»، «جشن حافظ» (مجله دنیای تصویر)، «جشن سینمای ایران»، «جشنواره بینالمللی فیلم شهر»، «جشنواره فیلم پلیس» و غیره، از جمله جشنوارهها و رویدادهای سینمایی شکلگرفته در پس از پیروزی انقلاب اسلامی هستند که تنوع مضمونی و محتوایی مثالزدنی دارند و در طیفهای مختلف فیلمسازان ایجاد انگیزه میکنند.
حضورهای موفق جهانی
سینمای ایران همواره حضور موفق و افتخارآمیزی در سطح جهانی و در جشنوارههای منطقهای و بینالمللی داشتهاست. با اینحال در این زمینه هم کفه ترازو به نفع سینمای پس از انقلاب سنگینتر است؛ هم از نظر کمیت حضور و موفقیت جشنوارهای و هم از جنبه شهرت، ارزش و اعتبار جوایز.
سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب از میزان ۶۷۵ حضور جشنوارهای خارجی، ۱۵۲ جایزه دریافت کرد و در دوران پس از انقلاب اسلامی از میان ۳۴ هزار و ۹۳۰ حضور، برنده ۳۶۸۵ جایزه شد. مدال برنز برای ابراهیم گلستان (یک آتش) در جشنواره فیلم ونیز، جایزه شیرسن مارکو برای ابراهیم گلستان (تپههای مارلیک) در جشنواره فیلم ونیز، جایزه بهترین فیلم کوتاه برای فروغ فرخزاد (خانه سیاه است) در جشنواره فیلم اوبرهاوزن، جایزه بهترین فیلم تکنیکی برای احمد فاروقی قاجار (طلوع جدی) در جشنواره فیلم کن، جایزه منتقدان بینالمللی برای داریوش مهرجویی (فیلم گاو) در جشنواره فیلم ونیز، جایزه بهترین بازیگر برای عزتالله انتظامی (فیلم گاو) در جشنواره فیلم شیکاگو، جایزه خرس نقرهای برای سهراب شهیدثالث (طبیعت بیجان) در جشنواره فیلم برلین، جایزه تندیس طلایی برای ناصر تقوایی (رهایی) در جشنواره فیلم سانفرانسیسکو از مهمترین جایزههای سینمایی پیش از انقلاب بود.
در سینمای پس از انقلاب بود که سینمای ایران برای نخستینبار با «عباس کیارستمی» و فیلم «طعم گیلاس»، جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن را به دست آورد و «رخشان بنیاعتماد» برای فیلم «قصهها»، جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم ونیز را برنده شد و «شهاب حسینی» به عنوان اولین بازیگر ایرانی جایزه نخل بهترین بازیگر مرد همین رویداد معتبر را برای بازی در «فروشنده» به خانه برد و «اصغر فرهادی» هم برای اولینبار در تاریخ سینمای ایران، دو جایزه اسکار را برای ساخت فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» کسب کرد.
حضور موفق زنان فیلمساز
اگر از حضور برخی زنان بهعنوان ستارهها و بازیگران بگذریم که آنهم در بیشتر موارد با سوءاستفاده از جنبههای ظاهری آنها در فیلمفارسیها همراه بود، سینمای پیش از انقلاب، سینمای یکسره مردانهای بود و زنان نقش و حضور چندانی در پشت صحنه و میان عوامل نداشتند. با اینحال در سینمای پیش از انقلاب تنها دو کارگردان زن برای ساخت فیلم پشت دوربین قرار گرفتند که آندو هم فقط یک فیلم ساختند و فیلمسازیشان تکرار نشد. نخست «شهلا ریاحی» که اولین کارگردان زن ایران لقب گرفت و سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را با بازی خودش ساخت و دوم هم «کبری سعیدی» که سال ۱۳۵۷ فیلم «مریم و مانی» را کارگردانی کرد.
اما در سینمای پس از انقلاب شاهد رشد و فعالیت مستمر و موثر زنان فیلمساز بودهایم که در سالهای اخیر بیشتر از همیشه هم شدهاست. رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده، تهمینه میلانی، مرضیه برومند، منیژه حکمت، نرگس آبیار، آیدا پناهنده، تینا پاکروان، نیکی کریمی، انسیه شاهحسینی، مونا زندی حقیقی و غیره، از مهمترین فیلمسازان زن سینمای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی هستند. بجز این افراد، باید به انبوهی از ستارگان، بازیگران و سینماگران زن در شاخههای مختلف از تهیهکننده تا منشی صحنه، چهرهپرداز و تدوینگر و غیره اشاره کرد که در سینمای پیش از انقلاب، حضور و فعالیتشان به این شکل و با این کیفیت و این تشخص و هویت مستقل و محترمانه، قابل تصور هم نبود.
با توجه به مطالب فوق، سینمای ایران بهعنوان پاشنه آشیل فرهنگ ملی شناخته شده و دولتهای جمهوری اسلامی هرکدام در ارتقاء زیرساخت این صنعت، اقدامات موثری را در پیش گرفتهاند تا سینمای ملی نقش تعالی فرهنگ کشور را بازی کند. اما گاهی شاهد ترویج ادبیات مبتذل و سبک زندگی غربی در محتوای برخی فیلمهای سینمایی بودهایم که نظارت بیشتر مسئولان امر را میطلبد؛ با اینحال افزایش ساخت فیلمهای سینمایی و بسترهای تولید و انتشار محتوا از جمله جشنوارههای ملی و بینالمللی و افزایش حضور موثر زنان در این صنعت، از مهمترین دستاوردهای سینمایی جمهوری اسلامی نسبت به پیش از انقلاب اسلامی محسوب میشود.
انتهای پیام