سکوت چیست؟ | چرا سکوت در زمانه گوشی‌های هوشمند بیش از همیشه اهمیت دارد؟

ترجمه: علی امیری – مترجم علوم انسانی: برای یادگیری این موضوع مدتی طول کشید. فقط وقتی فهمیدم که نیاز اولیه به سکوت وجود دارد ، می توانم به جستجوی آن بپردازم. موسیقی و اتومبیل ، آیفون و آدم برفی در اعماق ترافیک و عمق فکر ناهموار منتظر من بودند. سکوت

سکوت چیست؟ | چرا سکوت در زمانه گوشی‌های هوشمند بیش از همیشه اهمیت دارد؟

اخیراً سعی کردم سه دخترم را متقاعد کنم که راز جهان در سکوت پنهان است. عصر یکشنبه داشتیم و دور یک میز در آشپزخانه نشستیم. این روزها خوردن با هم بسیار نادر است. سایر روزهای هفته هفته پر از کار و اتفاقات است. یکشنبه شب تنها زمانی بود که همه ما می توانستیم رو در رو و صحبت کنیم.

دختران از من دریغ کردند. مطمئناً سکوت چیزی نیست؟ سکوت در غم و اندوه خوب است ، حتی قبل از اینکه توضیح دهید که چگونه سکوت می تواند دوست شما باشد و حتی لوکس تر از یک کیف Louis Vuitton. هیچ چیز دیگری فایده ای ندارد.

من در آنجا روی میز نشسته بودم و ناگهان از کودکی یاد کنجکاوی خودم افتادم. من نسبت به آنچه پنهان بود کنجکاو شدم. آنها به سوئیچ چراغ نگاه کردند و گفتند: “درب را باز کن”.

سؤال و جواب ، سؤال و جواب.

کنجکاوی موتور زندگی است. با این حال فرزندان من 13 ، 16 ، 19 سال دارند و کنجکاوی روز به روز در حال کاهش است. اگر هنوز سؤالی دارید ، سریع تلفن هوشمند خود را بیرون بیاورید و جواب را پیدا کنید.

آنها هنوز هم کنجکاو هستند ، اما چهره های آنها دیگر کودکانه نیست ، آنها بالغ تر هستند و ذهن اکنون بیشتر بر روی جاه طلبی متمرکز است تا سوالات. هیچ یک از آنها علاقه ای به بحث درباره موضوع سکوت نداشتند ، بنابراین آنها داستان دو دوست را که برای ساختن این علاقه تصمیم به فتح کوه اورست گرفتند ، گفتند.

دوستان یک روز صبح پناهگاه را ترک کردند و به دیوار جنوب غربی کوه صعود کردند. همه چیز خوب پیش می رفت. هر دو به اوج رسیدند ، اما طوفانی پیش آمد. آنها خیلی زود فهمیدند که زنده نمی مانند. مرد اول از طریق تلفن ماهواره ای همسر باردار خود را صدا کرد. آنها با هم درمورد نام کودک در رحم تصمیم گرفتند. سپس ، درست زیر قله ، او بی سر و صدا درگذشت. دوست دیگر من قبل از درگذشت نتوانست با کسی تماس بگیرد. هیچ کس دقیقاً نمی داند که در آن زمان در آن کوه چه اتفاقی افتاده است. هر دو به لطف هوای خشک و سرد در 8 کیلومتری از سطح دریا منجمد و نگهداری می شوند.

آنها در آنجا ساکت هستند و ظاهر آنها تقریباً شبیه به آخرین چهره ای است که 22 سال پیش دیدند.

وقتی آمدم اینجا ، میز آرام بود. پیام متنی رسید و یکی از تماس های ما زنگ زد ، اما هیچ یک از ما بلافاصله تماس وی را تأیید نکردیم. در عوض ، ما آن سکوت را با خودمان پر کردیم.

خیلی زود پس از آن ، من برای صحبت در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند دعوت شدم. من خودم مجبور بودم موضوع را انتخاب کنم. من اغلب در مورد سفر غیرمعمول به دورترین نقاط زمین صحبت می کنم ، اما این بار یک شب یکشنبه با خانواده ام به خانه رفتم. بنابراین موضوع سکوت را انتخاب کردم.

خودم را به خوبی برای سخنرانی آماده کردم ، اما مثل همیشه قبل از سخنرانی نگران بودم. چه می شود اگر افکار پراکنده من در مورد سکوت فقط به دنیای عصر یکشنبه تعلق داشته باشد و هیچ ارتباطی با بحث های دانشجویی نداشته باشد؟ انتظار نداشتم به اندازه 18 دقیقه سخنرانی هیجان زده شوم ، اما می خواستم دانش آموزانم به موضوعی علاقه مند شوند که برای من بسیار ارزشمند باشد.

شروع کردم به صحبت کردن بیصدا. سکوت برای شنیدن ضربان قلب. هیچ حرکتی وجود نداشت. در طول 17 دقیقه بعدی ، ما در مورد سکوت در اطراف ما صحبت کردیم ، اما همچنین در مورد آنچه فکر می کردیم مهم تر است صحبت کردیم: سکوت داخلی.

دانش آموزان ساکت ماندند. آنها شنیدند. به نظر می رسد که شما آرزوی سکوت کرده اید.

بعد از ظهر با بعضی از آنها به یک نوار رفتم. در راهرو سیم پیچ همه ما یک لیوان آبجو را در دستان خود نگه می داشتیم و همه چیز تقریباً شبیه روزهای دانشجویی بود. افراد مهربان و کنجکاو پر از سر و صدا و گفتگوی جالب

“سکوت چیست؟” شما کجا هستید؟ “چرا مهمتر از همیشه است؟” این سه سؤالی بود كه می خواستند به آنها پاسخ دهند.

آن بعد از ظهر برای من بسیار با ارزش بود ، نه برای یک شرکت خوب. با تشکر از دانش آموزان ، متوجه شدم که درک کمی دارم. وقتی به خانه برگشتم ، دیگر نتوانستم به فکر این سه سوال باشم. فکر کردم و ذکر کردم.

سکوت چیست؟ شما کجا هستید؟ چرا این مهمتر از همیشه است؟

سکوت کشف مجدد آنچه از آن لذت می بریم ، گذر زمان است.

فرزندانم دیگر به تعویق نمی افتند. همیشه در دسترس و تقریبا همیشه شلوغ است. مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی نوشت: “همه افراد متفاوتی هستند و هیچ کس خودش نیست”. هر سه دختر من با دیگران به تنهایی یا در مقابل صفحه نمایش نشسته اند. من هم همین کار را می کنم. من در گوشی های هوشمندم قرار می گیرم و به عنوان یک مصرف کننده ، گاهی به عنوان یک تولید کننده ، برده می شوم. این وقفه به دلیل وقفه های دیگر ادامه دارد. در دنیایی که ارتباط چندانی با من ندارد ، همه چیز را وارونه می کنم تا چیزی پیدا کنم. من سعی می کنم تا زمانی مؤثر باشم که هر چقدر هم مؤثر واقع نشود مؤثر باشد. انگار که در مه است ، بدون آنکه قطب نما در دستم باشد می خواستم راه خود را در کوهها بیابم. هدف فرق نمی کند ، شلوغ و مؤثر است.

به راحتی می توان فرض کرد که ماهیت فناوری ، خود فناوری است ، اما اشتباه است.

مهم است که تلفن خود را خاموش کنید ، بنشینید ، چیزی نگویید ، چشمان خود را ببندید و چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید به چیز دیگری غیر از آنچه معمولاً فکر می کنید فکر کنید.

ذات شما و من است. نکته اصلی این است که چگونه بسته به فناوری استفاده شده ، آنچه را که می خواهیم یاد بگیریم ، رابطه ما با طبیعت ، آنچه را دوست داریم ، زمان صرف شده ، انرژی مصرفی و میزان آزادی که فناوری ارائه می دهیم تغییر می کند. درست است. آنچه بسیاری از مردم می گویند این است که فناوری تفاوت را محو می کند ، اما درست است. در حقیقت ، همانطور که هایدگر اشاره کرد ، مشکل اساسی این است که “صمیمیت همیشه یک استثناست”. به گفته هایدگر ، برای دستیابی به صمیمیت ، باید به واقعیت مربوط باشد نه به فناوری. در نتیجه تلاش برای آشنایی با اینترنت ، من تمایل دارم که با هایدگر موافق باشم.

(البته هایدگر نمی تواند امکاناتی را که فناوری فعلی می تواند ارائه دهد پیش بینی کند. او به ماشین های 50 اسب بخاری ، پروژکتورهای فیلم و کارتهای پانچ که در آن زمان محبوب بودند فکر می کرد.)

هایدگر تصریح کرد که ما مایل به رهایی از میل به استفاده از فناوری های جدید هستیم. یک فرد آزاد بودن و دارایی شدن. امروز این ایده برای ما بیشتر از زمانی است که او برای اولین بار ابراز کرد. متأسفانه ، چرا ما ملک یکدیگر نیستیم بلکه خاصیت چیزهای ناخوشایندتر هستیم؟ دارایی های این شرکت با کمک داوطلبانی همچون اپل ، فیس بوک ، اینستاگرام ، گوگل ، اسنپ فت و دولت می خواهند برنامه های مفصلی را برای استفاده یا فروش این اطلاعات انجام دهند. بوی استثمار از هر نظر پر است.

سوالی که Humpty Dumpet از آلیس می پرسد هنوز معتبر است. “صاحب کیست؟” این است که “شما یا کسی که نمی شناسید؟

انسان موجودی اجتماعی است. در دسترس بودن می تواند چیز خوبی باشد. ما نمی توانیم به تنهایی کار کنیم. اما ، مهم است که با تلفن خود بنشینید ، چشمانتان را ببندید بدون اینکه چیزی بگویم ، چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید به چیز دیگری غیر از آنچه که معمولاً فکر می کنید فکر کنید.

بدیل این است که به هیچ چیز فکر نکنید. می توانید آن را مراقبه ، یوگا ، ذهن آگاهی یا عقل سلیم بنامید. می تواند مفید باشد. از تمرینات مراقبه و یوگا لذت می برم. من هم این فعالیت را شروع کردم-هیپنوتیزم- به مدت 20 دقیقه هیپنوتیزم را قطع کردم. این همچنین خوب است من هر بعد از ظهر در رختخواب می خوابم و چند اینچ بالاتر از آن شناور می شوم.

بعضی اوقات به خودم می آیم که فکر می کنم چگونه بدون استفاده از فناوری سکوت را تجربه کنیم. در واقع ، شما می توانید آستانه سکوت و تعادل را پایین بیاورید. لازم نیست که به راحتی خاموش یا راحت باشید. سکوت در هر زمان و هر مکان امکان پذیر است. در نوک بینی است. هنگام بالا رفتن از پله ها ، پختن یا تمرکز روی تنفس ، سکوت می کنم. مطمئناً همه ما بخشی از یک دنیای واحد هستیم ، اما بودن جزیره شما همیشه یک ثروت بالقوه برای بودن با شماست.

2121

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا