شخصیت های کارتونی قهرمان
۱۴. هاوکگرل – سریال انیمیشنی لیگ عدالت (Justice League)
لباس ارتشی پسرانه: هاوکگرل که در نهایت و بعد از ماجراهایی با نام اصلیش یعنی شاییرا شناخته میشود، بیشتر به خاطر چیزی معروف شده که اتفاقا اصلا قهرمانانه هم نیست. هاوکگرل جاسوسی اهل سیارهی ثاناگار است که به لیگ عدالت میپیوندد و سالها اطلاعاتی را که از زمین و قهرمانان بزرگش کسب میکند به سیارهی زادگاهش میفرستد.
با اینکه او به ثاناگار وفادار است، ولی با گذشت چند سال به زمین و همگروهیهایش در لیگ عدالت علاقهمند میشود و همچنین نسبت به مأموریت آنها دلبستگی پیدا میکند. ولی چیزی که بیشتر از همه برای او مشکل و مسأله ایجاد میکند، عشقش نسبت به گرین لنترن است چون دلباختهی این قهرمان دلیر و وفادار شده.
لباس سربازی برای بچه ها: همه چیز در اپیزود پایانی سریال انیمیشنی لیگ عدالت به نقطهی بحرانی خودش میرسد و اتفاقهای تکاندهندهای میافتد. اهالی ثاناگار به زمین میآیند و توطئه و دسیسهی شاییرا لو میرود. در همین حین شاییرا متوجه قصد و نیت واقعی ثاناگاریها میشود و همین موقعیتش را از قبل هم بدتر و خطرناکتر میکند. گویا برخلاف تصور شاییرا، ثاناگاریها به دنبال حفظ منافع کرهی زمین نیستند و میخواهند کرمچالهای بسازند که آن را نابود خواهد کرد.
در نهایت شاییرا جبههاش را عوض میکند و علیه ثاناگاریها میایستد تا از خانهی جدیدش محافظت کند. اما خیانتش را بهسادگی نمیبخشند. در سریال انیمیشنی «لیگ عدالت نامحدود» (Justice League Unlimited) که دنبالهی لیگ عدالت بود، شاییرا به کارهای خوب و قهرمانانهی خودش ادامه میدهد، ولی دیگر آن وجههی عمومی را که قبلا داشت ندارد و رابطهاش هم با بقیهی اعضای لیگ عدالت قطع شده.
جلیقه ارتشی بچه گانه: شاییرا به خاطر همین شخصیت پیچیده و چندلایهای که دارد، قهرمانی بزرگ و دوستداشتنی است. او به ته خط میرسد و با این حال به مبارزه ادامه میدهد تا دنیا را به جای بهتری تبدیل کند. شاییرا هم میخواهد با این کارها خیانتش را جبران کند و هم واقعا به اعمال قهرمانانهاش اعتقاد دارد. این ابرقهرمان مسیر پرپیچوخم و عمیقا قابل درکی را طی میکند و کارهایش بیشتر به چشم میآید و ارزش بالاتری پیدا میکند. شاییرا شاید قهرمانی بدنام باشد، ولی شخصیتی بینظیر و تکرارنشدنی است.
۱۳. مگامایند – مگامایند (Megamind)
مگامایند بزرگترین، بدذاتترین و خوشفکرترین ابرشرور مترو سیتی است. مترو من هم ابرقهرمان خوشتیپ و خوشهیکل شهر است که وظیفهی خودش میداند تا از برقراری عدالت محافظت کند و بیوقفه در تلاش است تا جلو اقدامات مگامایند را بگیرد. این دو بارها و بارها با هم مبارزه میکنند و هر بار مگامایند به زندان میافتد. ولی یک روز اتفاق غیرمنتظرهای میافتد؛ مگامایند در کمال تعجب بقیه و خودش، مترو من را با استفاده از اشعهی مرگ نابود میکند. حالا او برنده شده و تمام شهر مال خودش است، ولی چرا حس برنده بودن ندارد و حالش خوب نیست؟
این فیلم انیمیشنی دلچسب و تماشایی که سال ۲۰۱۰ منتشر شد با تمام عناصر و مؤلفههای آشنای فیلمهای ابرقهرمانی شوخی میکند. ولی وقتی به سیر تحول شخصیتی مگامایند میرسد، به ما نشان می دهد که چه چیز ابرقهرمانها این قدر جذاب و دوستداشتنی است.
در انتها متوجه میشویم که تمام مدتی که مگامایند نقش ابرشرور را بازی میکرده، در واقع حکم داستان و خاستگاه ابرقهرمانی او را دارد. مگامایند که در بچگی محبوبیتی نداشته و گذشتهی سخت و دردناکی را هم پشت سر گذاشته، همیشه فکر میکرده بد و شرور بودن در ذات و سرنوشتش است و راه دیگری پیش پای خود نمیدید. تا اینکه یک نیروی پلید قدرتمند و بزرگ به مترو سیتی حمله میکند و او مجبور میشود با تمام تجهیزاتی که دارد از شهرش دفاع کند.
درست است که او هیچوقت ماهیچهها و عضلات مترو من را نخواهد داشت و هرگز مثل او تکجملههای هوشمندانه نمیگوید و سرش هم اندازهی طبیعی ندارد، ولی همانطور که خودش هم متوجه میشود، هیچکدام از این ویژگیها نشاندهندهی یک قهرمان واقعی نیست. قهرمان کسی است که کارهای خوب میکند و به مردم یاری میرساند. این خصلتها و ویژگیهایی است که درون مگامایند وجود دارد و حتی اگر ظاهرش حسابی شرور و پلید به نظر برسد، باز هم قهرمانی دوستداشتنی است.
۱۲. واندر وومن – سریال انیمیشنی دختران ابرقهرمان DC (DC Super Hero Girls)
در سریال انیمیشنی دختران ابرقهرمان DC، واندر وومن در کنار بامبلبی، سوپرگرل، گرین لنترن، زاتانا و بتگرل با جرم و جنایت مبارزه میکند. ولی در زمانهایی که مشغول کتککاری با آدم بدها نیستند، در دبیرستان متروپلیس همکلاسی هم هستند. لازم به گفتن نیست که در این سریال با مدلی از قهرمانهای DC طرف هستید که تا الان ندیدهاید، و به خاطر همین هم هست که دایانا این قدر در آن خوش درخشیده.
دختران ابرقهرمان DC سریالی بامزه و سرحال است که زیادی خودش را جدی نمیگیرد. برای همین واندر وومن در اینجا از قیدوبند همیشگیش خلاص شده و قرار نیست الگوی تمام زنهای جهان باشد. ویژگیهای خاص و عجیبوغریب خودش را دارد و دوست داریم کارهایش را نگاه کنیم. در یک کلام، یک شخصیت مجزاست و نه یک الگو و ایده.
دایانایی که در این سریال میبینیم یک آمازونی پر جربزه است که اصرار دارد او را یک زن خطاب قرار دهند و نه یک دختر. او هم در میدان نبرد عالی ظاهر میشود و هم در مدرسه و درسهایش. ولی همزمان یک دختر نوجوان تند و تیز است و بازیگوشیهای بامزهی خودش را دارد.
واندر وومن ابرقهرمانی مشهور و محبوب است که سمبل و الگوی خیلیهاست، ولی در این سریال انیمیشنی او در کنار تمام این موارد، شخصیتی ملموس و انسانی است با علایق و سلایق مشخص، هم پیروزیهایش را میبینیم و هم شکستهایش را. همین باعث شده تا یکی از بهترین و جذابترین واندروومنها خلق شود.
۱۱. سایتاما – انیمهی وان پانچ من (One-Punch Man)
شاید خیلیها وسوسه شوند که وان پانچ من را یک هجویه از آثار ابرقهرمانی بنامند، ولی این نامگذاری دقیقی نیست. سایتاما قهرمان و مشتزن اصلی داستان، ابرقهرمانی است متفاوت با تمام ابرقهرمانها. یک پسر عادی ۲۰ و خردهای ساله که تصمیم میگیرد با نیروهای پلید و شرور مبارزه کند، آن هم فقط چون دلش میخواهد و به نظرش تفریح مناسبی است. متأسفانه به قدری در کارش خوب میشود و مهارت پیدا میکند که تنها کافی است یک مشت نثار آدم بدها کند تا ناکار شوند. سایتاما هم که برای تفریح سراغ اینکار آمده، به مسیرش ادامه میدهد.
چیزی نمیگذرد که همه چیز پیچیدهتر میشود، ولی رفتار سایتاما و رویکردش نسبت به آشوب و هیولاها هیچ تغییری نمیکند. همچنان خیلی عادی و بدون ذوقزدگی خاصی به مبارزه با پلیدیها مشغول میشود. به خاطر همین است که یکی از منحصربهفردترین و خاصترین ابرقهرمانهایی است که دیدهایم. نسبت به بزرگترین و عجیبترین اتفاقها هم واکنشش تغییری نمیکند و ما با دیدن واکنشهایش به خنده میافتیم.
ولی از سویی دیگر، همین مدل رفتاری او باعث شده تا قهرمانی ارزشمند و دوستداشتنی باشد. او برای اجرای عدالت یا کارهای قهرمانانه نیاز به انگیزههای بزرگ و عجیبوغریب ندارد و خیلی راحت و بدون دردسر سراغ کارهایش میرود. حرکات قهرمانانهی سایتاما خیلی عادی و بدون نمایش است و واکنشها و رفتارهایش موقعیتهایی بامزه خلق میکنند. قهرمانبازی برای او مثل یک کار روزمره و عادی است، چیزی که مثلا وقتی رفته خرید کند سر راه انجامش میدهد، یا وقتی مشغول تماشای تلویزیون است. ولی حواستان باشد، او راجع به کچل بودنش اصلا با کسی شوخی ندارد.
۱۰. الستیگرل – فیلم انیمیشنی شگفتانگیزان (The Incredibles)
وقتی الستیگرل برای نجات مردمی که در خطر افتادهاند میآید، همه حتما نفس راحتی میکشند. واقعا هر کاری بگویید از هلن پار بر میآید. هم خلبانی بلد است، هم نبرد تنبهتن و تاکتیکهای مبارزه. مادر سه فرزند است و ابرقهرمانی که بدنش به شکل فوقالعادهای کش میآید و هر شکلی بخواهد میگیرد. تازه وقتی کارهای قهرمانانهاش تمام شد و همهی آدم بدها را سر جایشان نشاند، حواسش هست که بچههایش غذای کافی بخورند، حمام بروند و تکالیفشان را انجام دهند.
با این حال، اهمیت الستیگرل تنها در این قدرتهای شگفتانگیز و مهارتش در مدیریت بخشهای مختلف زندگیش خلاصه نمیشود، بلکه انسانیت و شخصیت چندوجهیش است که باعث شده ابرقهرمانی مهم و تأثیرگذار و جذاب باشد. ما تقلا و کلنجار رفتنهای او را هم میبینیم. میدانیم با اینکه از پس تمام این کارهای مشقتبار بر میآید، با مشکلات زیادی هم دستوپنجه نرم میکند.
هلن و همسرش باب مدام با هم دعوایشان میشود، بچههایشان فرشتههای معصوم و بیدردسری نیستند و مثل هر خانوادهی معمولی دیگری با کلی دردسر روبهرو هستند. هلن همچون تمام مادران شاغلی که تا به حال دیدهایم هم عاشق خانوادهاش است و هم حس میکند بار سنگینی روی دوشش است و به خاطرش حسابی خسته و فرسوده میشود. علاوه بر تمام اینها، هلن با بحران ابرقهرمان بودن هم مواجه است.
هلن و باب تا مدتها از قدرتهای بینظیرشان برای نجات مردم استفاده میکردند، ولی حالا که میبیند فرزندانشان هم از قدرتهای مافوق بشری برخوردارند، همیشه ترس این را دارد که با سختیهای زیادی مواجه شوند و برای همین آنها را از به کار گیری قدرتهایشان منع کرده. برای همین است که الستیگرل شخصیتی ویژه و منحصربهفرد است و در میان دیگر ابرقهرمانها حسابی به چشم میآید.
یکی از دلایلی اصلی و کلیدی تأثیرگذاری شخصیت الستیگرل، نقشآفرینی و صداپیشگی هالی هانتر است. هالی هانتر کاری کرده که انسانیت الستیگرل را کاملا درک کنیم و این شخصیت کارتونی و انیمیشنی تبدیل به شخصیتی ملموس و باورپذیر شود. الستیگرل یک مادر، قهرمان، خلبان و استراتژیست است ولی مهمتر از تمام اینها، او یک انسان است.
۹. تیک – سریال انیمیشنی تیک (The Tick)
فیلمها و سریالهای ابرقهرمانی معمولا شخصیتهایی را نشان میدهند که ارزشهایی مثل عدالت، شجاعت و صداقت را ارج مینهند، ولی کمتر سراغ مایههای ابزورد این ماجرا میروند. اصلا اینکه یک نفر لباسهای چسبان بپوشد و به صورت خودجوش با جرموجنایت مبارزه کند به خودی خود عجیب و خندهدار است، نیست؟ فکرش را بکنید در دنیای واقعی با چنین فردی مواجه میشدیم. فوری دستمایهی ویدیوها و کلیپهای خندهدار اینستاگرامی میشد.
شخصیتهایی مثل ددپول بهخوبی این وجه خندهدار ابرقهرمانها را به بازی گرفتهاند و کارشان جواب هم داده. ولی یک ابرقهرمان بامزه و خندهدار دیگر هم هست که خیلی بهتر از بقیه ساخته شده و شاید این روزها کسی اسمش را یادش نباشد؛ شخصیت تیک در سریال انیمیشنی تیک که سال ۱۹۹۴ پخش شد.
شوخی اصلی این سریال که موقعیتهایش را حسابی خندهدار و کمدی کرده، تضاد و شکافی است که بین زندگی واقعی تیک و تصور او از این زندگی وجود دارد. همه چیز زندگی تیک بیمایه و کسلکننده است، ولی او فکر میکند تمام لحظاتش ماجراجوییهایی تمامنشدنی و هیجانانگیز دارد.
شخصیتهای شروری که با او مبارزه میکنند یا گلهای آفتابگردان هوشمند هستند یا مغزهای متفکر جنایتکاری که به جای سر، صندلیهای قدیمی روی بدنشان است. اسم شهری هم که از آن محافظت میکند شهر است. با وجود تمام این وضعیتهای دیوانهوار، تیک عمیقا معتقد است که تنها نماد راستین عدالت است و هر روز با اتفاقهای پرماجرایی سروکار دارد.
سریال شخصیت تیک را با همدلی به نمایش میکشد و در تمام موقعیتها طرف او را میگیرد. درست است که کلی موقعیت خندهدار نشانمان میدهند که هدفشان هم به خنده انداختن تماشاگر است (مثلا وقتی که در اتوبوس داستان زندگیش را میگوید و اعصاب همه را به هم میریزد) ولی در پایان هر اپیزود او دوباره موفق و پیروز و شکوهمند به نظر میرسد.
تیک انگار نسخهی تجسمیافتهی بدنهی هواداری آثار ابرقهرمانی است؛ شخصیتی که کمی مضحک و مسخره و بهشدت مشتاق و وفادار است و دلش میخواهد با کارهای نمایشی و لباسهای عجیبوغریب به دنیای واقعی و کسلکنندهی دور و برمان کمی رنگ و هیجان ببخشد