جلوی هر برنامه خوبی که در تلویزیون بود را گرفتند / عشق جنون آمیز نقطه شروع «یادگار جنوب»
دهمین قسمت از برنامه سینمایی «هفت» روز جمعه ۲۹ تیرماه، به میزبانی بهروز افخمی با نقد فیلم «یادگار جنوب» و بررسی «ممیزی در سینما» از شبکه نمایش پخش شد.
به گزارش شبکه، میز سینمای ایران به نقد و بررسی فیلم سینمایی «یادگار جنوب» پرداخت که با حضور منتقدین امیر قادری، محمد قربانی و کارگردانان اثر حسین دوماری و پدرام پورامیری برپا شد.
وستا جعفرنیا که قرار است از این به بعد نقدهای منتقدان کمتر شناخته شده و کاربران فضای مجازی درمورد فیلم ها را بخواند، درباره نقدهای فیلم سینمایی «یادگار جنوب» اظهار کرد: با نقدهای مثبت شروع کنیم. رضا آشفته، یکی از منتقدان برای ما نوشتهاند که “«یادگار جنوب» عاشقانهای است که از تهران تا بندر را در برمیگیرد؛ پس از «شنای پروانه» و «یاغی» باید گفت «یادگار جنوب» دستمایه قویتری برای شناخت و ابزار سینما در دست گرفته و در آن دو عنصر فیلمنامه و فیلمبرداری تاثیر مطلوبیتری را بر قابهای فیلم نهادند.”
علی بحرینی یکی دیگر از منتقدان در زمان اکران این فیلم در جشنواره چهل و یکم نوشت: “«یادگار جنوب» بسیار بلندپروازانه، لبریز از ریسک و بسیار موفق در قصهگویی و ساختار است. فیلمی که نه برای خروج از تهران ترسی به دل راه میدهد و نه به یک روایت قصه عاشقانه بسنده میکند. این فیلم حتی وقتی به سینمای معمایی و جنایی نزدیک میشود نیز تغییر هویت نمیدهد. «یادگار جنوب» میتواند فیلم پرفروشی باشد، چه بسا یکی از پرفروشترین فیلم سینمایی ایران در سال جاری.”
جعفرنیا در ادامه نظرات دیگر منتقدان اشاره کرد: کیوان عسگری بیان کرد که “«یادگار جنوب» با تکیه بر سرطان ذهنی آدمهایش، شبیه وضعیت روانی آنها، روایتی پر از پنهانکاری و اعتراف، زمانپریشی و سکون دارد. صحنهها با نظم جنون شخصیتها از پی هم میآیند. آنجا که اوج هیجان توسط سکون و انجماد سرکوب میشود و جای دانستگی و نادانی باهم عوض میشود. حسی که پس از این روایت حاصل میشود، همان اندازه که سوز و گداز عاشقانه از دست رفته را دارد، تماشاگر را در موضع برتر ترحم برای شخصیتهای سرگشته قصه نیز میگذارد. طوری که در نقطه اوج، آنجا که تمام نیرنگها و نقشهها برملا شده است، تماشاگر هم در کنار شخصیتهای رعنا و حرا عشق را بر نفرت، بخشش را بر انتقام، امید را بر یاس و آینده را بر گذشته ترجیح میدهد.”
جعفرنیا درباره نظر خبرگزاری ایرنا در «یادگار جنوب» خاطرنشان کرد: آنچه که در این فیلم نمایان شده تصویرهای جذاب از زیباییهای عشق با بهرهمندی از نور و بخشی از زیباییهای ایران است که در جزیره قشم وجود دارد. شاید بشود گفت که یکی از پیچیدهترین و جذابترین فیلمنامههای چند سال گذشته است. حسین دوماری و پدرام پورامیری یکی از معدود همکاران سینمایی هستند که مفهوم گروه و کار گروهی را با موفقیت گره زدند. این دو هرچه نوشتند و هرچه ساختند، قابل اعتنا بوده.”
سپس جعفرنیا از خلاصه نقد افشین علیان، بیان کرد: “«یادگار جنوب» اثری پرمدعاست که ظاهر گولزنندهای دارد، خوش آبورنگ است، اما بطن آن پوچ و کممایه است. فیلم شلوغی است، قصهگویی میکند، اما زبانش الکن و روایتش آشفته است. انگار یک دوپارگی رخ داده و قصه جان تعریف کردن ندارد. بیشتر از اینکه قصه بخواهد تعریف شود، در روایت غیر خطیاش پنهان شده و این روایت غیر خطی روند درام و شکلگیری شخصیتها و جهان فیلم را مغشوش کرده است. به همین جهت نه جهان فیلم قابل درک است و نه اطلاعاتی که به صورت قطرهای داده میشود، هیجان انگیز. اینکه بخواهیم از تمهیدات مدرن در فیلمنامه استفاده کنیم اما توانایی اجرایش را نداشته باشیم، ارزشی برای فیلم به ارمغان نمیآورد. بازیها به شدت سطحی است و این به دلیلش آشفتگی شدید فیلمنامه است.”
این کارشناس درباره نقد مخاطبان و نظر مردم تصریح کرد: یکی از مخاطبان گفته که بازی پژمان جمشیدی در «یادگار جنوب» خیلی خوب بود، او هم نقش جدی و کمدی خوب بازی میکند. در کل فیلم خوبی بود. یکی دیگر از مخاطبان اشاره کرده که بازی سحر دولتشاهی به خصوص با لهجهای که داشت در «یادگار جنوب» بینظیر بود.
جعفرنیا تایید کرد: البته به همین میزان که برخی از بازیگران تعریف میکردند، عدهای هم مخالف این نظر بودند. یکی دیگر از کاربران نوشته که چرا وقت مردم را تلف میکنید؟
محمد قربانی، منتقد برنامه بیان کرد: ابتدا میخواهم به سراغ روایت غیرخطی فیلمنامه بروم. روایت غیرخطی باید توجیهی داشته باشد که از روایت مضموم میآید. یک مثال برای این نوع روایت میتواند «درخشش ابدی یک ذهن پاک» باشد. به نظر میرسد فیلمسازهای ما در چند سال اخیر روایت غیرخطی را برای روایت غیرخطی به کار میگیرند. به نظر من «یادگار جنوب» اگر قصه سرراستتری داشت، روایت بهتری میشد.
قربانی ادامه داد: نکته جایی است که تمام تجربیاتی که باید در سینما رخ میداد، در دهه ۲۰ و ۳۰ سینما انجام شده است. این روایت خطی و این سینمای کلاسیک یک حالت مترقی و بالغ از سینماست. بازگشت به تجربههای گذشته سینما اتفاق پیشرویی نیست.
امیر قادری، دیگر منتقد برنامه اظهار کرد: من فکر نمیکنم همه اتفاقات سینما در ابتدایش رخ داده است. مثلا در ۱۹۹۰ زمانی که تارانتینو فیلم «پالفیکشن» را به شکل روایت غیرخطی میسازد، ایدهاش رستگار کردن شخصیت اصلی است. من با آقای قربانی موافقم که شکستن خطوط روایی برای خطوط روایی نمیتواند به خودی خود ارزشمند باشد. یکی از بهترین فیلم هایی که این اتفاق را داشته «دانکرک» نولان بوده است که این شکست را به خوبی نشان و منتقل داده است.
سپس حسین دوماری و پدرام پورامیری کارگردانان «یادگار جنوب» به این میز پیوستند.
حسین دوماری ابتدا بیان کرد: من به ساخت این فیلم افتخار میکنم و امیدوارم بینندگان نیز آن را دوست داشته باشند. نکته مهمی که میخواهم بگویم این است که زبان سینما و سینماگر زبان تندی است؛ اگر این نبود الان برنامه «هفت» در شبکه سه سرجایش بود. یکسری اسامی در تاریخ سینما غیر قابل حذف هستند مانند خانم رخشان بنیاعتماد. اینکه مدیر تلویزیون علیه جایی که آبشخورش آنجاست میایستد، مساله تلخی است. من به نوبه خودم احساس تاسف میکنم که در قاب تلویزیون یک برنامه مدون در ساعت مناسب و شبکه خوب نداریم. تقریبا هر برنامه خوبی که داشتیم که سرش به تنش می ارزید مانند عادل فردوسی پور، رامبد جوان، احسان علیخانی و… را به بیرون پرت کردند تا پخش نشوند.
بهروز افخمی اظهار کرد: برنامه «هفت» هرجا برود، تماشاگرهای خودش را پیدا خواهد کرد و آمار هم همین را نشان میدهد. شایان ذکر است که شبکه نمایش الان دومین شبکه پربیننده است. ما دوست داریم نقد خود برنامه را بشنویم.
امیر قادری بیان کرد: من در برنامه قبلی که مربوط به یکسال و نیم قبل است، صحبتی داشتم که برداشت غلطی از آن شد. برخی فکر کردند من گفته بودم که این فیلمها خدای نکرده با پول ناسالم ساخته شده است. منظور من این بوده وقتی تهیهکننده یا تولیدکننده با پول به دست آمده از گیشه فیلم میسازد، مجبور است که استانداردهای بالاتری را برای ادامه حیات رعایت کند. باید ادعاها را کنار بگذارد و خود را در انضباط قرار دهد و کیفیتش را بالا ببرد. من گفته بودم این فیلمها نتیجه چرخش سالم عرضه و تقاضا نیست نه اینکه خدایی نکرده پولشان ناسالم است.
حسین دوماری اظهار کرد: من درباره سرمایهگذران فیلم باید بگویم که ابتدا قرار بود ما باهم فیلم کمدی را پیش ببریم اما در نهایت آقایان رسول کریمی، عباس احمدی و احمد عزیز با توجه به وجدان و منشی که داشتند تصمیم گرفتند که «یادگار جنوب» را باهم پیش ببریم. کسی پای اینجور فیلمها نمیآید.
پدرام پورامیری بیان کرد: منم به نوبه خودم از سرمایهگذاران و تهیه کننده فیلم تشکر میکنم که پای فیلم ایستادند. این فیلم با توجه به سوژه ملتهبی که داشت در شرایط بدی پروانه ساخت گرفت. «یادگار جنوب» اصلا فیلم راحتی نبود. من از عوامل فیلم هم تشکر میکنم که همه جوان و پر ایده بودند که اتفاقا این فیلم کار اول یا دومشان بود.
محمد قربانی، منتقد برنامه خاطرنشان کرد: زمانی که یک فیلم ارگانی است و با پول مردم ساخته میشود، خیلی بیشتر سخت میگیرند اما زمانی که فیلم ساخته بخش خصوصی است، سختگیری کمتر میشود. به همین دلیل فیلم قابل نقد است.
امیر قادری اظهار کرد: «یادگار جنوب» فیلمی نیست که با سادهانگاری ساخته شده باشد. سطح نقد ما هم نسبت به فیلم شما بالاست. برای رسیدن به سطح بالاتر میخواهم بپرسم که نقطه شروع نوشتن فیلمنامه کجا بود و ایده آن چگونه شکل گرفت؟
پدرام پورامیری بیان کرد: تنها دلیلش عشق بود. ما سال ۹۷ هم اعلام کردیم که فیلم بعدیمان یک درام عاشقانه جنونآمیز است.
حسین دوماری اظهار کرد: همه چیز از دو کلمه عشق جنون آمیز شروع شد. ما میخواستیم خودمان را به چالش بکشیم و فیلمی بسازیم که برای خودمان و سینمای ایران متفاوت باشد. ما در ابتدا میخواستیم فیلم خلوتی بسازیم و مسیرمان را با قبل عوض کنیم.
امیر قادری خاطرنشان کرد: من فکر میکنم دغدغه پشت فیلم کم است. برای همین میپرسم چگونه فیلم را پیش بردید.
حسین دوماری تصریح کرد: من در ۲۲ سالگی پدرم را از دست دادم. ما رابطه عجیبوغریبی باهم داشتیم که واقعا در مدیوم تلویزیون نمیگنجد از آن بگویم؛ رابطه ما افلاطونی بود. من چهارسال درگیر عاطفی عجیبی داشتم و انگار دچار مازوخیسم شده بودم و از این فراموش نکردن پدرم لذت میبردم. پدرام پورامیری به من پیشنهاد داد که همین موضوع را درونمایه فیلمنامه کنیم. در واقع مساله ما گذر از عشقی بود که دیگر نمیشد آن را به دست آورد.
محمد قربانی اظهار کرد: غیر از روایت غیر خطی دو ایراد اساسی دیگر فیلمنامه این است که مبتنی بر غافلگیری نوشته شده. باید مخاطب در مواجه با غافلگیری بیش از اندازه و پشت سرهم فیلم را پس میزند و سرگرم نمیشود؛ چون نمیتواند در داستان مشارکت داشته باشد. فیلم دو غافلگیری پررنگ دارد که در پرده دوم رخ داده است. همین موضوع باعث میشود که پرده اول از بین برود. وقایع فیلمنامه باید به شکلی چیده شود که حالت دیگری برای تماشاگر متذکر نباشد. این غافلگیریهای پشتسرهم و بهم ریختگی روایت باعث میشود نویسنده به سراغ فریب تماشاگر برود، که بدترین اتفاق فیلمنامه است.
قربانی ادامه داد: مشکلات کارگردانی هم به خاطر ضعف فیلمنامه است، چون ما نمیدانیم این عشق عمیق از کجا آمده است.
امیر قادری بیان کرد: زمانی که فیلم را دیدم، متوجه شدم که از یک جایی به بعد این رودست زدن، به هدف فیلمساز تبدیل شد؛ در واقع به جای اینکه ساختاری داشته باشد و به همه جنبهها فکر کرده باشد، رودست میزد.
حسین دوماری بیان کرد: آیا وظیفه منتقد این است که از طرف مخاطب صحبت کند؟ همه فیلمها منتقد مثبت و منفی دارد و «یادگار جنوب» از این دسته خارج نیست. وقتی فیلم بدون تبلیغ و بیلبورد انقدر میفروشد، یعنی مخاطب آن را دوست داشته است.
محمد قربانی تصریح کرد: درآمد شما از بلیت تماشاگر است و باید هوای تماشاگر را داشته باشید و مدام غافلگیرش نکنید.
پدرام پورامیری عنوان کرد: وقتی راجع به ساختار سهپردهای صحبت میکنیم، همه چیز واضح است؛ اینکه نقطه عطف میانی، اوج و فرود کجا باشد. ما در این فیلم خواستیم از ابزار سینما استفاده کنیم.
میز پرونده ویژه به «ممیزی در سینما» پرداخت که با حضور سید محمد حسینی (عضو شورای پروانه ساخت) و امیر قادری برپاشد.
امیر قادری بیان کرد: من فکر میکنم جامعه ما در شرایطی است که سینمای ایران باید به لحاظ بیرونی و مضمونی به یک جور وفاق و ایمان برگردد. ما به نقطه صفری در سینما رسیدهایم و با یک جامعه چند شاخه روبرو هستیم. در این شرایط سینما باید به سمت داستانهای امیدوار و پر از وفاق برود.
سیدمحمد حسینی عنوان کرد: اینکه ما با چه زاویهای به سانسور نگاه کنیم مهم است. به طور کلی ما دو وجه در خصوص کنترلگری داریم. یک نگاه امنیتی است که به صدور مجوزها ختم میشود؛ دیگری مدیریت پسینی است. مدیریت پسینی اثر هنری را تعقیب میکند و بیشتر به عرضه و تقاضا و بخش خصوصی مربوط است. من معتقدم هردوی اینها در تمام کشورها در حال اعمال است. شایان ذکر است که بعد از دهه ۹۰ و فروپاشی شوروی سینمای آمریکا هم به شدت ایدئولوژیک شده است.
حسینی ادامه داد: من موافقم که در سینما جبههبندی عجیبوغریبی وجود داشت و حاصل این مواجهه ترقی معکوس سینما بود. من بیشترین حجم فیلمنامه را میخوانم و گاهی از نبود رگههای ادبیات در ایران رنج میبرم و کمتر پیش میآید که اثری یقه من را برای خواندن بگیرد و شکوهی در اثر باشد.
حسینی تاکید کرد: عنصر کمبود و کالای نایاب این روزهای ما در فیلمنامههای پروانه ساخت امید است؛ گویی آن را رها کردهایم. ما باید مولفههای سینما را بازنگری کنیم تا متوجه شویم سینما چه میخواهد بگوید و بدانیم که چرا با وجود قدرتمند شدن شبکه اجتماعی و هوش مصنوعی سینما به شکوه خودش ادامه میدهد. من فکر میکنم این اتفاق به پسزمینه تجربه مخاطب در مواجهه با سینما برمیگردد.
امیر قادری خاطرنشان کرد: منظور من این نبود که همه شبیه هم شویم. با وجود همه اختلافنظرها و سلایق مختلف آنچه در تاریخ آدمها را بهم نزدیک کرده، داستان بوده است. هیچ چیز مانند داستان نمیتواند مردم را متحد کند.
حسینی تاکید کرد: آنچه که در سینمای اجتماعی آمریکا رخ داد این بود که آنها زیر سقف به تجربه واحد رسیدند. آمریکا در سینما متولد شد نه سینما در آمریکا.
قادری بیان کرد: من معتقدم فرانکاپرا فردوسی آمریکاست. او میگوید که هیچ پیشوای مذهبی، سیاسی و اقتصادی و… قدرت کارگردان در سینمای تاریک را ندارد. من معتقدم ما در عین حال که در نقطه عطف هستیم، در نقطه تغییر نیز حضور داریم.
امیر قادری ادامه داد: ما در ۱۰ سال گذشته همه انتقامهایمان را از هم گرفتهایم، اکنون باید به نفع مملکت با هم وفاق داشته باشیم؛ در عین حال باید بپذیریم که دوره تغییر قرار داریم. بهروز افخمی به درستی میگوید که در شرایط فعلی فقط میتوان کمدی ساخت؛ چرا که در این باید و نبایدها مردم بقیه ژانرها را باور نمیکنند. در عین حال که ما در نقطه امیدبخش و پایان دعواها قرار داریم اما فاصله باید و نباید سینما با زندگی روزمره زیاد شده است.
قادری تاکید کرد: به جز درجه بندی، پیشنهاد من این است که بخشی از بار سانسور را به دوش مخاطب بندازیم. ما جامعه متکثری داریم. با توجه به این موضوع ما باید هیاتی مانند هیات منصفه که متشکل از مردم عادی است، داشته باشیم که درمورد شکل نمایش و میزان نفوذ و گسترش فیلمها نظر دهند یا در موارد محدودی نظر دهند که حتی فیلم به نمایش دربیاید یا خیر. این شکل مشروعتری به سانسور میدهد و بار مهمی را از دوش دولت برمیدارد. از همه مهمتر بهانه سانسور را هم از دست سینماگرانی میگیرد که کیفیت کم فیلمهایشان را با آن توجیه کنند.
افخمی اظهار کرد: شکل پیچیده از سانسور، ریاکار کردنش و قرار دادن مردم به عنوان هیات منصفه در مقابل فیلمساز یک شیوه ساییدن سینماست که حاصلش فیلمهای بیمزه آمریکا شده است. فیلمسازی که خود به خود شجاع یا ماجراجو باشد خودش میداند با دولت طرف نیست، با مردم طرف است. فیلمسازی که گروه بزرگی از مردم را برآشفته نکند، فیلمساز نیست.
امیر قادری بیان کرد: حتی در همین کشورها فیلمی که گروه زیادی از مردم را برآشفته کند، کمتر اکران میشود. من به دنبال راهحلی برای این موضوع هستم.
حسینی تصریح کرد: این بحث عمیقی است و به زودی به نتیجه نمیرسد. کسی نمیتواند مخالف بهینه شدن باشد اما اسباب رسیدن باید فراهم باشد. در شرایط فعلی ما کسانی که در مورد پروانه ساخت صحبت میکنند، ابلاغیه اصلی را نمیخوانند و فقط به مسائل جنسی اشاره دارند در حالی که پروانه ساخت موارد بسیار عمیقتری مانند اعتقادات و ارزشهای مردم را دارد. در وضع موجود ما نمیتوانیم فضا را آزاد کنیم و کسانی فیلم بسازند که اعتقادات و باورهای مردم را زیر سوال ببرند و حرمتها شکسته شود.
بهروز افخمی اظهار کرد: من معتقدم که خود پروانه نمایش را هم میتوان حذف کرد. زمانی که قوانین وضع شده خلاف قانون اساسی کشور باشد، اوضاع همین است. حقوق اولیه هر فرد این است که کسبوکار راه بندازد و برایش مجوز بگیرد و در نهایت مسئولیت کارشان را برعهده بگیرند. اینکه هرکس که شکایت کرد و در مقابل قوه قضائیه پاسخگو باشد.
حسینی خاطرنشان کرد: این فضای سختتری برای سینما درست میکند.
امیر قادری یادآور شد: منظور بهروز افخمی این است که با این کار ریاکارها و ترسوها حذف میشوند و فیلمسازهای حسابی سرکار میآیند.
حسینی تاکید کرد: این کار سبب تکثر میشود و شرایط را بدتر میکند. این میز باید به سمتی برود که مبانی نظری حاکم بر پروانه ساخت را بررسی کند. من با تغییر موافقم اما باید گفت در این دوره هوش مصنوعی اقتضاعاتش در سرزمین ما جور دیگری است.
افخمی عنوان کرد: در حال حاضر هوش مصنوعی باعث میشود که فیلم روی میز مونتاژ ساخته شود. دراین باره باید از الان سازماندهی را فراهم کنید و با آن تصادف نکنید. من فکر میکنم ما آماده سازماندهی تغییرات بزرگ در نمایش فیلم شویم.
حسینی بیان کرد: هوش مصنوعی مدام در حال بهینهشوندگی است. برای اینکه ما بتوانیم کاربرهای درست آن باشیم، باید الزاماتش را رعایت کنیم و عاقلانهتر عمل کنیم. من اصلا آدم محافظه کاری نیستم و نگاه انقلابی دارم.
میز سینمای جهان به فیلم Furiosa (۲۰۲۴) پرداخت که با حضور سید حمیدرضا قادری و آرش خوشخو برپا شد.
آرش خوشخو ابتدا بیان کرد: furiosa پرهیجانی بود و من بعد از دیدنش به این سوال رسیدم که اصلا فیلم خوب چیست؟ آیا این سرگرمکنندگی به معنای این است که ما با فیلم خوبی طرف هستیم؟ اخیرا به این نتیجه رسیدهام که فیلم مانند فوتبال شده و حکمتش مشخص نیست و فقط میتواند ما را سرگرم کند. معیارهای ما برای دفاع از فیلم گیجکننده شده است. اینکه یک فیلم به لحاظ تکنیکی خوب ساخته شده، کافی است؟ کل سینما باید نهایت به این ختم شود که احساسی را تجربه کنی که به طور عادی از دسترس خارج است.
خوشخو ادامه داد: من معتقدم که سینما ضریب نفوذش را از دست داده است. میزان تماشاگران آمریکا در دهه ۴۰ فوقالعاده بوده است. در دهه ۴۰ آمریکا که یک کشور ۲۰۰ میلیونی بود، ۸۰۰ میلیون بلیت میفروخت؛ یعنی به طور متوسط هر آمریکایی ۴ بار به سینما میرفته است. الان بازیهای کامپیوتری مهمتر از سینما هستند.
آرش خوشخو تاکید کرد: «پرندگان» هیچکاک یک منظر ماورایی از یک بلا به مخاطب میهد و به شما چیزی میدهد که شما احساس پیچیدگی کنید. این اتفاق در فیلمها بسیار کم شده است. یعنی با وجود بینقص بودن فیلمها در انتقال شور هنرمندانه و حکمتشان ناتوان هستند.
حمیدرضا قادری اظهار کرد: اگر اسم جرج میلر روی این فیلم نبود چه فرقی با «مرد بازنده» داشت؟ انقدر کلیشههای این مدل فیلمها دستمان آمده که اصل ایده دیگر برایمان جذاب نیست. اگر ما انقدر شاهنامهای به شاهنامه فکر نمیکردیم، ما هم امکان تولید چنین محصولی داشتیم.
قادری بیان کرد: تماشای این فیلم مانند بازدید از یک پروژه صنعتی باشکوه است. آنها هرچقدر که میتوانند زاویه دوربین را با ابزارهای موجود تغییر دهند. در واقع ما یک اثر با شکوه مهندسی را از انسان امروز میبینیم. ولی همچنان این سوال برای من وجود دارد که منتقد در نقد فیلم اثر موجود را نقد میکند یا فرصتی پیدا کرده برای عرض اندام خودش و مطالعاتش؟ من برای این فیلم احترام قائلم و از دیدن آن لذت میبرم ولی بعد با خودم میگویم این حجم از فلسفیات الهی خواستگاه خود فیلم است یا به نظر میرسد منتقدان به خاطر درون خودش به آن اشاره میکند.
بهروز افخمی بیان کرد: اگر سینما یک موجود زنده تلقی شود آیا میتوان گفت که سینما متولد شده و بعد از رشد و پختگیاش به میانسالی رسید و الان در حال مردن است؟ اگر اینگونه باشد یعنی نباید انتظار فیلم زنده و شورانگیزی را داشته باشیم. در دهه ۹۰ هم این انتظار را داشتیم اما تارانتینو ظاهر شد و سینما را نجات داد. امیدواریم کلیت سینما در حال مرگ نباشد و ما دوباره فیلمهای حیرتانگیز و شورانگیزی ببینیم.
این قسمت از برنامه هفت به مرحوم کیومرث پوراحمد تقدیم شد.
انتهای پیام